رها کوچولورها کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
پیوندعشق ماپیوندعشق ما، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

رها سفید برفی مامان وبابا

سومین تولد دخترم وسومین سالگرد ازدواجمان وروز دختر

تو امدی وخدا خواست دخترم باشی وبهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی خداااا به من خندید واستخاره زدم گفت که کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی تو آمدی که اگر روز گارمن بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس میرقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی وخدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز اخرم باشی ..... دختر عزیز تر از جانم سومین سال شکفتنت مبارک.......... عزیز دلم هرسال دوازده مردا دمصادف با سالگرد ازدواج مانیز هست وما این روز را مضاعف جشن میگیریم عزیزم امسال خیلی دوست داشتی که تولدت رو تو مهد کدوک وکنا...
15 مرداد 1395

پل معلق مشکین:

عسلم ما به اتفاق مامان جون 9 مرداد سال نود وپنج یه سر به پل معلق مشکین رفتیم که خیلی جالب بود وواسمون خوش گذشت .......... گلم هر چه قدر من توصیف کنم قابل درک نیست باید خودت تجربش کنی ولی امیدوارم با دیدن عکسهاش یه چیزهایی دستگیرت بشه........ البیته بعد از طی مسیر پل اون سر پل یه آش دوغ بسیار خوشمزه خوردیم وسوار کالسکه شدیم که خیلی خوشت اومده بود ......... البته با اینکه چله تابستون بود ولی بارون میبارید وهوا حسابی خنک بود ..... فندق من البته درسته که میگن دختر بچه در حوالی سه سالگی شیرین زبونترین وقتشه... تو مهد همه دعا وشعرهارو خیلی قشنگ یاد گرفتی وچنان شیرین وبامزه میخونی که آدم هو...
15 مرداد 1395

سفر به کلیبر..........

عزیزم امسال سه روز تعطیلی عید فطر رو با خاله لیلا اینا رفتیم کلیبر که خیلی خوش گذشت به زودی با عکسهای قشنگش میام .......... اینم از عکسهای کلیبر وقلعه بابک: ولی انصافا من بار اولم بود میرفتم جای خیلی مصفایی بود............ بیچاره بابا داود که کل مسیر رو گردنش بودی........... خستگی دخترم: اینجا بالکن هتلمونه.......   اینم سیر قهر کردن عسلم به خاطر گل بزرگ که آیلین گرفته بود ازش تا عکس بگیره تا اشتی ما.......   موقع برگشتن ...
18 تير 1395

در آستانه سه سالگی.......

عسل مامان سی وپنج ماهگیت مبارک ..... قربون شیرین زبونیات برم که روز به روز با شعرهای  جدید وبا تلفظ خاص وشیرینت  مارو غرق در شادی میکنی قربون بشباب وداشق گفتنت ..... شعر تابستون رو تو مهد یاد گرفتی واونقدر بامزه وشیرن میخونی که نگو اینم شعرت به زبون خودت......... تابستونم تابستون برنده های رقصون ویوه های رندارند اومد به باغ واوستون اومین " با اشاره دستای نازت به عدد دو" فصل سالم بعد از بهار می آیم " تیر ...مرداد... شهرور " سه ماه گرمی دارم..... همچنین شعر چراغ راهنما رو خیلی خوب یاد گرفتی با من حدود 120 کلمه انگلیسی کار کردیم که حدود ش...
18 تير 1395

سی وچهار ماهگی دخترم وسفر به آنتالیا

عزیزم ....... فرشته دوست داشتنی ام چه خوبه که دارمت ......... چه خوبه که گرمای وجودت برام جون تازه میده چه خوبه که مادری را با تو لمس کردم .......... فرزندم همیشه بهترین باش .......... گل نورسته من سی و چهار ماهگیت مبارک............. واما سفرنامه آنتالیا............. عزیزم ما شش خرداد ماه صیحگاه ساعت چهار وربع پرواز داشتیم یه توقف کوتاه در قیصریه اونم به خاطر اینکه پرواز مستقیم از تبریز به مقصد آنتالیا قدغنه سپس یه پرواز دیگه ساعت هشت به فرودگاه انتالیا رسیدیم .... بعد نیم ساعت ترانسفر اومد سراغمون ومارو برد به هتلمون که " گرند پارک لارا" بود بعد دو ساعت لابی نشستن اتاق...
15 خرداد 1395

دوواقعه مهم اردیبهشت ماه واسه عروسکم..........

عروسک سفیدم از اول اردیبشهت ماه شمارو میبرم مهد کودک ......... در انتخاب مهد کودکت خیلی تلاش کردم واز آنجاییکه سال قبل دو ماه بردمت مهد کودک ...... که نزدیکه ادارمونه وچندان راضی نبودم وچون مهد کودک ادارمون عوض شده وبه مدیریت خانم ایرانی خیلی سر وسامان گرفته امسال بردمت اونجا که هم بیشتر بتونم بهت سربزنم وهم اینکه شما زیاد احساس غریبی نکنی ومن کنارت باشم . خلاصه اولین روزها کمی بی تابی میکردی وموقع جداشدن با گریه وزاری جدا میشدی این روال تقریبا یک هفته ادامه داشت تا اینکه به خاله آرزو عادت کردی وبی سر وصدا مامان رو ترک میکردی ..... الان خیلی مهد رو دوست داری وحسابی با دوستهات بازی میکنی وسرت گرم میشه شیطونک من.........
2 خرداد 1395

سی وسه ماهگیت مبارک فندقم.........

من از خدا که تورا آفرید.....ممنونم از آن که روح به جسمت دمید ممنونم از آن که مثل بت کوچکی تراشت داد از آن که طرح تنت را کشید ممنونم توراه می روی اندام شهر می لرزد من از تمام درختان بید ممنونم چقدر خوب وقشنگی ! چقدر زیبایی من از خدا که تورا آفرید................ممنونم دختر عزیزم سی وسه ماهگیت مبارک........... ...
13 ارديبهشت 1395

روز پدر مبارک..........

علی شاه علی ماه علی راه علی نصرمن الله علی زمزمه هر دل آگاه علی عین یقین است علی برهمه خلق امیرالمومنین است علی کاشف هر غم علی بر همه مرهم علی ذکر لب عیسی بن مریم علی هستی خاتم علی برگ برات همه خلق ز آتش وجهنم علی اصل وجود است علی روی سجود است علی معدن جود است علی راز ونیاز است علی سوز وگدازست علی محرم راز است علی مهر قبولی نماز است علی باب نجات است علی حی وممات است علی ساقی کوثر که همان آب حیات است فقط حیدر کرار امیرالمومنین است .... ولادت مولی الموحدین وروز پدر مبارک..............
2 ارديبهشت 1395

روز مادر (سومین سال مادر بودنم )

مادر بودنم رادوست دارم...... مادر که میشوی تمام زندگیت میشود دعا والتماس از خدا برای عاقبت به خیر شدن فرزندت مادر که میشوی بهترین هدیه برایت میشود سلامتی جسم وروح فرزندت مادر که میشوی بیشتر فکر میکنی به مادرت ...مادر بزرگت....واینکه آنها چه سختی ها کشیده اند وچه آرزوهایی داشته اند مادر که میشوی غم واندوه وشادی ات هم رنگ دیگری میگیرد وهمه اینها گره میخورد به حال فرزندت مادر که میشوی کوه های تمام عالم بر سرت خراب میشود وقتی نیش سوزنی در پای فرزندت رود... مادر که میشوی صبور میشوی وبا حوصله مادر که میشوی ذوق زده ترین انسان دنیا میشوی با هر کار عادی فرزندت مادر که میشوی نگاهت هم مادران...
12 فروردين 1395