شیرینم دو سالگیت مبارک..............

گل زیبای در حال شکفتنم .............

میلادت گلباران...........عزیزترینم امروز درست مصادف با سومین سالگرد یکی شدن من وبابایی هم هست  که به این مناسبت یه عکس خوشگل تو آتلیه گرفتیم که به محض آماده شدن میذارم واست ........

همسر نازنینم نمیدانی عجین شدن این دو حس زیبا برایم چه شور وحالی میدهد

امیدوارم سالهای سال وجودت روشنی بخش زندگی من ورها جان باشد .....

اینم متن پیام بابا که صبح دریافت کردم .........

مهربانم با وجود تو مرا به الماس ستارگان نیازی نیست این را به آسمان بگو

تو به قلب من شادی وبه جانم رو شنایی می بخشی سالروز یکی شدنمان وتولد دخترمان رها خجسته باد ومن نیز میگویم .........

بهانه زندگیم ......

از صمیم قلب برایت ارزوی سلامتی میکنم وامیدوارم قطار زندگی مشترکمان همیشه به روی ریلهای خوشبختی حرکت کند

واما دخترم...........

نمیدانی امروز ساعت ده وپانزده دقیقه چقدر دلم تنگ شده بود برای تب وتاب اولین لحظه دیدارمان ......اولین حس گرمای وجودت ....اولین اوج حس مادرانه ام 

دخترم ..........رها جانم ............

آرام آرام میبینم که گلبرگهای زیبایت از هم باز میشوند تا تورا به گلی کامل تبدیل کنند غافل از اینکه گل نورسته من دیر زمانیست که بوی عطرش فضای دنیا را از آن خود کرده ..........

عزیزم با تمام قدرت تورا از وجودم سیراب میکنم وبا دستانی که روز به روز خط خطی میشوند وجودت را از هجوم بادهای خزان محافظت میکنم تا تمام عالمیان به تماشای گل زیبای من بنشینند

گل نو شکفته ام با تمام وجودم به داشتن تو برخود میبالم وخدارا شکر میگویم که جهان را بر وجودم ریخت و آرزومیکنم همیشه شاداب وسرزنده باشی وسالیان دراز در پناه خدا سالم وسرافراز باشی...........

گلم با اینکه دویدنت ودیدن بازیهای کودکانه ات برایم لذت بخش است ولی گاهی دلم عجیب تنگ میشود لحظه لحظه  انتظار به دنیا آمدنت ......برای اولین لحظه دیدارت.....برای حرکتهای ماهی گونه ات در وجودم ....افسوس که آن روز ها فقط شیرینی شهدش باقیست  ودیگر هرگز تکرار نخواهد شد برای هیچ وقت در عمرم

نازنینم این شکفتن خجسته باد وما به این میمنت روز پانزده مرداد همه به سرور مینشینیم باشد که یک یادواره زیبایی نیز در ذهن زیبای دخترم باشد.......

اینم یکسری عکس از 24 ماهگی عسلم.......

اینک یک سری کتاب که برای دو سالگیت خریدیم

اولین عکسی که به پیشنهاد خودت گرفتم یعنی اینا رو چیدی گفتی مامان عکس

خمیر بازی با دخترم:

روز قدس امسال......

اینم 31 تیر ماه وتولد آنیتا جون که رفتیم پارک منظریه.....

اینم یه عکس نه چندان خوشایند .....گلم اواخر تیر ماه رفتیم دندانپزشکی اون دندونی که شکسته بود رو کشیدیم چون متورم شده بود ودرد میکرد .

یادش بخیر گریزی به تولد پارسال دخترم .....

اینم یه روز خوب که فته بودیم باغ عمه سیمین  ........

نانازم با عکسهای تولد دو سالگیت که تم هلو کیتی هستش برمیگردم ..........

ارمیاجوووووووووون...........

یه روز خوب تابستون وآب تنی عروسکم.........

یه روز که رفته بودیم برج شهر واسه خرید........