یازده ماهگی عسلی مبارک :
حبه انگور مامان دیگه داری یه خانوم حسابی میشی باورم نمیشه که ریز دختر مامان کم کم داره یک سالشو تموم میکنه
نانازم ماه بعد تولدته ومن از حالا ذوقشو دارم .....گلکم دندونت حسابی جوونه زده و سرفرصت قراره مامان جون واست ترتیب یه مهمونی دندونی همراه با آش دندونی بده البته اگه قسمت بشه ....
عزیزدل مامان حالا دیگه یازده ماهه شدی
دست دستی میکنی
بای بای میکنی
جیزاها"لوسترها" رو با اشاره ناز وکوچک انگشت اشاره دستت نشون میدی ..البته این حرکت بامزه رو باباجون یادت داده
با باز وبسته کردن دستت "بیا بیا " میکنی الهی قربون تک تک این کارای نازت برم .........
نانای میکنی .........
خلاصه حسابی بامزه وشیطون شدی دختر بی همتای من .....
عزیزدلم دوازدهم خرداد با بابایی یه مسافرت برون مرزی رفتیم وشما موندی پیش مامان جون عوضش واست یه لباسهاووسایل خوشگلی خریدیم که نگو
گلم به زودی میام وعکس همشونو واست به یادگار میذارم ..........