رها کوچولورها کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
پیوندعشق ماپیوندعشق ما، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

رها سفید برفی مامان وبابا

یه خاطره:

1393/4/8 15:59
نویسنده : مامانی
251 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامان امروز چهارروزه که میخوام بیام این خاطره رو واست ثبت کنم

خاطره سوراخ کردن گوشهای لطیفتو...........

راستش نازمامان خیلی وقت بود که تصمیم داشتیم این کاررو انجام بدیم ولی دلشو نداشتیم

بابایی که بدتر ازمن اصلا تمایل نشون نمیداد به این کار من راغب تر بودم ولی خیلی مردد...........

مرددازاینکه تن عزیزم به درد بیاد یا تالمی بهش برسه .............

خلاصه چندروز پیش من وبابایی دندانپزشک رفته بودیم وشما مونده بودی خونه مامان جون .....خاله نفیسه هم خونه مامان جون بود

ماکه میریم این دونفر دست به یکی میشن تاببرن گوشهای شمارو "آقای دکتر عرفانی یعنی به نوعی پزشک خونوادمون " سوراخ کنه .........

مابعدازتموم شدن کارمون با خونه تماس گرفتیم که مامان جون شماروآماده کنه تابیاییم شماروهم ورداریم بریم شام رو فلافل بخوریم ........

باباداودکه تماس گرفت باباجون پاسخ داده وبی مقدمه گفت خونه نیستن با نفیسه رفتن گوشهای رهارو سوراخ کنن......

رهااااااااااجان من باباییت چنان با تاسف واندوه گفت راست میگید که من فکرکردم خدای نکرده طی این چند ساعت چه اتفاق بدی توخونه افتاده.........

قطع که کرد بلافاصله پرسیدم خبریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بابایی با چهره بسیار گرفته که کم مونده بود اشکاش بریزه گفت بابا گفت بردن گوشهای رها رو سوراخ کنن........آخه چرابه من نگفتین؟غمناکغمناکغمناک

منم گفتم راستش چون هردومون نسبت به این کار خیلی استرس داشتیم من ازمامان خواهش کرده بودم که یه روز به طور ناگهانی مارو بااین کار سورپرایز کنه........خوب اونم همین کارو کرده بود

خونه که رسیدیم هنوز نیومده بودین

کمی منتظر موندیم

زنگ درخونه که زده شد هراسان ومشتاق دویدم محبتمحبتمحبت

وااااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من بوسآرام

توگوشهای سفید وکوچک فرشته من یه جفت گوشواره بانگین قرمز میدرخشید......

بلافاصله گلمو ازبغل  خاله رعنا که اونم بعدا به مامان اینا تومطب ملحق شده بود گرفتم وغرق بوسش کردم

دختر من ......نااااااازمامان الهی فدای دختر بودنت وفدای اولین گوشواره های نازت مامانی ............

خلاصا روز بعدش پنجشنبه  بود ومن سرکار بودم ....

باخونه که تماس گرفتم خاله نفیسه گفت دخترشیطونت یکی از گوشواره هاشو کنده از گوشش ..........غمگینخواب آلود

بیچاره مامان جون دوباره ورداشت برد پیش آقای دکتر واز نو گوشوارتو انداخت تو گوشت .والان ماموندیم ومراقبتهای بعداز سوراخ کردن......

مبارکت باشه عسلم ..............

عکساشم سرفرصت برات میذارم.............

اینم عکسش :

قربون اون لپ آویزونت وروجکم .........

پسندها (4)

نظرات (5)

aniii
8 تیر 93 17:07
سلام عزیزم مبارکش باشه خوشگل خانوم به منم سر بزن خوشحال میشم
مامانی
پاسخ
مرسی عزیزم سلامت باشی ........
مامانی رادین
8 تیر 93 21:21
رهای گلم مبارک قربونت بشم مامانی خیلی سخته درکت میکنم ولی یه مرحله از زندگی که باید بگذره هر چی بمونه سخت تر میشه. منم سر ختنه رادین خیلی میترسیدم ولی وقتی تموم شد راحت شدم و گفتم خدارو شکر تا کوچولو بود تموم شد و دیگه دغدغه ختنه ندارم
مامانی
پاسخ
مرسی مامان رادینی جون که همیشه هوای رها رو دارین گل پسرمونو ببوس عزیزم..........
مامان مائده
8 تیر 93 23:16
به نظر من كه الان زوده.ولي خيييييلي مباركشه
مامانی
پاسخ
متشکرم عزیزم
مامان شینا
9 تیر 93 16:01
مبارک باشه واقعا دل میخواد سوراخ شدن گوش بچه رو دیدن
مامانی
پاسخ
مرسی گلم آره به خدا منم که دل کوچیک
مامان الهام
9 تیر 93 17:50
ای جونم خاله قربونت بشه
مامانی
پاسخ
سلام الهام جون خدانکنه خاله عزیزم ....سلناجون عزیزم رو ببوس دلم واسش تنگ شده ........