رها کوچولورها کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره
پیوندعشق ماپیوندعشق ما، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

رها سفید برفی مامان وبابا

سفرنامه کربلا :

1393/2/15 12:49
نویسنده : مامانی
310 بازدید
اشتراک گذاری

خدانصیب همه ارزومندها بکنه مامورخه 93/1/31روزیکشنبه درست مصادف باسالروز ولادت حضرت زهرا راهی سفر شدیم  البته بدنیست اینجا یادی هم ازمادربسیار مهربان وفداکارم بکنم که همیشه مثل یه کوه پشتمه وزحمت رها جان بیشتر ازمن رو دوششه ..........

مادرم دوستت دارم بینهایت ..........

SMS، اس ام اس و کارت پستال های زیبای روز مادر - Bitrin.com

 

خلاصه :

هواپیما همان روز وبا 2 ساعت تاخیر یعنی ساعت 10 با یک ساعت وچهل وپنج دقیقه پرواز مارادرفرودگاه بغداد فرود اورد ...

ازاونجابااتوبوس راهی کاظمین شدیم یک شب یعنی همان روز میلاد مهمان حضرت موسی بن جعفر و امام جواد بودیم

روز بعد صبح راهی کربلا شدیم وسه روز برپاهای حضرت عباس وامام حسین بوسه زدیم صبح روز چهارم راهی نجف شدیم واینبار میزبان گل ما امام علی بود

روز شنبه یعنی تقریبا اخرین روز سفر راهی کوفه شدیم ............

درطی راه از مسجدحنانه یعنی همان مسجدی که موقع بردن تن شهید حضرت علی خم شده وناله سرداده بود دیدن کردیم و

سر چندین تن ازشهدای کربلا رازیارت کردیم به مسجد سهله هم رفتیم واعمالش رابه جا اوردیم ازقبرشریف میثم تمار دیدن وزیارت کردیم ......

سرانجام راهی کوفه شدیم ابتدابه منزل شریف حضرت علی رفتیم چه صفایی داشت چاه علی

چه اندوهی به دل می نشست دراتاق محقرحسنین ...........چه باصفا وغم انگیز منزلی بود منزل علی ........

جای اتاق زهراچه خالی بود و.............

خلاصه مسجدکوفه کلی اعمال داشت که به جااوردیم نمازظهروعصر رادرست درمقابل محراب حضرت علی یعنی همان محرابی چشمان مبارک علی پرازخون فرق سرش شده بود به جااوردیم نمازمان درمسجدکوفه کامل بود یعنی شکسته نخواندیم ......

بادیدن ستونهای مسجدکوفه یاد فیلم علی(ع) افتادم همان ستونی که ابن ملجم چهره ملعونش راقایم کرده بود .

وقتی دستانم را به محرابش مالیدم جگرم خون شد ازاعمال مسلمان نماها ...............

نفرین به شماای اهل کوفه که نکبت ونفرین شدگی از سروروی شهرتان نمایان است ..........

درسه شهرعراق که بودیم هیچ خبری از صفا نبود جزصفای حرم امامان معصوم .........

واقعانفرین شده اند وتا قیامت درجاخواهندزد

انگاردرهمان عصر جاهلیت مانده اند به خدا قصد توهین ندارم فقط باید رفت ودید مظلومیت علی رابا آن شکوه با آن معنویت .

یعنی واقعا این همان علیست که خدافرموده زمین وآسمان رانیافریدم مگربه خاطر علی ..........

درمسجدکوفه مختار ثقفی راهم زیارت کردیم وهمچنین هانی بن عروه

شایان ذکراست که فرشته دخترم رها درطی سفر دختر بسیار خوبی بود واصلا مارو اذیت نکرد گویا درخفی با حضرت علی اصغر سرش گرم بازی بود ....

به خاطرگرمای شدید عراق خیلی نگران رها بودم باوجود مریضی که ایران هم داشت خیلی حواسم بهش بود که گرمازده نشه سعی میکردیم وسطهای روز بیرون نباشیم چنانچه روز رفتن به کوفه بابای مهربون رها ازرفتن امتناع کرد ومن با کاروان تنها رفتم .

بابای رها قبلا دوباربه این سفررفته بود وگفت من دوبار اعمال وزیارات کوفه را به جا اوردم اونجا خیلی گرمه وهوای آلوده ای داره بهتره هتل بمونم ومراقب دخترمون باشم .

واقعا دستش درد نکنه که نذاشت من به خاطر بچه داربودن رنج سفربکشم ولذات زیارت رو ازدست بدم

همیشه افتخار بردن رها به حرم ها با بابای رهاجان بود وفقط یه بار موقع وداع با حضرت علی بارهاحرم رفتم

رهاجان مامان : بابا میگه همه دعاهامو بازبون رها کردم امیدوارم که مورد قبول باشه ........

میگه حرم امام حسین دستاشوچسبوندم به ضریح وگفتم :

عموووووووو................سلام .........منم رها ................اومدم پابوست ...........اگه اجازه بدی به دستو پاهای  اون دو فرزند خوابیده درسینه وزیرپایت هم بوسه میزنم

عمو جانم..........دست بابام درد نکنه که قبلا واسم ازکربلا تربت آورده بود ودست مادرم دردنکنه که اونو در میان وسایل بیمارستانم هنگام تولد گنجانده بود ودست مامان جون درد نکنه که کام منو با تربت امام حسین گشود تااین افتخا رنصیبم بشه که قبل از یک سالگی بردست وپاهایت بوسه بزنم

میگه وقتی مقابل ضریح نورانی حضرت عباس رسیدم رها خواب بود دستانش راآرام بالا برده وبه ضریح مالیدم ولی چنان دستانش راباز کرده وضریح مبارک راچسبید که گریه ام گرفت همان لحظه از زبان معصومش برای همه دعا کردم ............

یا ابوالفضل به حرمت حسین به همان حرمتی که شرم داشتی برادر صدایش کنی قسم میدهم همانطوری که زیارتت را نصیب فرزندم کردی یاری وشفاعتت را هم دریغ نکن ..........

فرشته ناز مامان بهت افتخارمیکنم و عاقبت به خیرشدن وزهرایی شدن تو ازامام حسین جزء اولین خواسته هایم بود ماه مامان ..............محبت

وبالاخره ما درحالیکه اصلا دل برگشتن نداشتیم روز یکشنبه هفته بعدرفتن ساعت 4 پرواز داشتیم وبا دوساعت تاخیر پرواز حوالی ساعت 9 در فردگاه تبریز وکشور خودمان بودیم ............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان رادینی
14 اردیبهشت 93 1:54
سلآم عزیزم زیارت قبول .ایشالا حاج خانوم بشی گلم دعا کنید قسمت ما و همه ارزومندا بشه آمین
مامانی
پاسخ
سلام گلم ممنون عزیزم انشاالله به زودی قسمتتون میشه
الهام مامان سلنا
14 اردیبهشت 93 15:06
ای خدا چه نازه این دخمل هزار ماشاالله بهش خوشگل خانم زیارتت قبول باشه
مامانی
پاسخ
مرسی عزیزم خداقسمت شماهم بکنه .........
كبري مامان آنیتا((آنیتاعسل مامان وبابا))
15 اردیبهشت 93 1:04
زیارتتون قبول خوش به سعادتتون دعا کن قسمت ما هم بشه
مامانی
پاسخ
قربان شما خدانصیب همه آرزمندها بکنه یه زیارت واقعی رو
خاله صبا
17 اردیبهشت 93 16:56
وااای ، ممنونم مامان رها ، حتما ، لینکتون کردم پاسخ]مرسی خاله صبا ماهم لینکتون کردیم .....
مامان آنيسا
20 اردیبهشت 93 15:05
دوست خوبم زیارت قبول باشه خیلی قشنگ نوشته بودی لذت بردم خدا نصیب ماهم بکنه ایشالاه