رها سفید برفی مامان وبابا

یادش بخیر سیسمونی: اینجا یه مسافر 5 ماهه تو راه داشتم :"اصفهان عید 92" بیمارستان با آیلین وهلیا: با مامان جونیها: با عمه سیمین وسمنی: سبد گل بابا جون:"با سبد همین دسته گل واسه تولدت سبد کادو درست کردم" بعد از حموم روز اول" هزار ماشااله اول خیلی توپول بودی" هفت روزه: یادش بخیر چقدر با این عروسک انگشتی بازی میکردیم ................ اینجا تازه یاد گرفته بودی برگردی............... 5 ماهه بودی: عید 93 ماه دخترم چه بهت زدس !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! یادش بخیر کربلا اردیبهشت 93 : ...

...

قربونت برم عسلی به چی فکر میکنی؟ گلکم گاهی هم به خودش میرسید ...........    هلیا جااااااان: کادوهای عسلم :                 اجازه بدین خودمم یه یادگاری بنویسم اخه ............ دخترنازم این لباسها که تنته با گل سرهات مخصوص مراسم شام تولدت بود که واست ازال سی واکیه ترکیه خریده بودم................... رها ...بابایی وسمن جوووووووون"دختر عمه رهام" رها.بابایی وانیتا جان ......... کادوی مامان وبابام " خدایا چیه توش؟" ...

گلم امروز صبح به سلامتی از سفر برگشتیم ببخش که فرصت به روز کردن خاطراتتو ندارم .......... اومدم که روزتو تبریک بگم وسر فرصت هدیه ای که بابایی ومن به مناسبت روز دختر واست خریدبم رو عکسشو واست بذارم امیدوارم خوشت بیاد عزیزم ............ "روز دختر مبارک شیرینم " گلم با داشتنت زیباترین لذت دنیارو دارم خدا برسرم منت گذاشت ودختر ناز ومهربونی مثل تورو بهم ارزونی داشت عزیزکم امسال خدا لطف کرد شب میلاد حضرت فاطمه معصومه ماحرم مطهرش بودیم بردم دستهای عسلم رو کشیدم ضریح مبارکش  وازش خواستم واسطه بشه بین ما وخدا تا دخترکم عاقبت به خیر باشه انشاااله ................... ...

دختر نازم به سلامتی دیروز مراسم جشن تولدتو برگزار کردیم ....... عزیزم به خاطر راست وریست کردن کارها خیلی سرم شلوغه .....انشااله جمعه یعنی سه روز بعد هم مسافرت شمال داریم تا دومین سفر دخترم رقم بخوره ...... به خواست خدابعد برگشتن عکسهای هردو رو باهم برات میذارم...................... گلکم بالاخره موفق شدم   اینم عکسهای تولدت: گلکم شرح تولدتو به عنوان یادگاری تو یکی از صفحات یادگاری روز تولدت نوشتم واما این هم به روایت تصویر ........... اولین تولد فرشته مان با تم کفشدوزک : یک سالگیت مبارک ................................. کارت دعوت عروسکم.......... البته عسلم خیلی تو کارها کمکم کرد...

روز 22 مرداد تولد مهربونترین بابای دنیا بود ...... برای اینکه سورپرایز کنم موقع برگشتن از سر کار یه کیک ناقابل واسه بابایی خریدم وشب یه تولد کوچولو برای بابایی گرفتیم .......... البته خیلی مختصر چون سرم خیلی خیلی گرم کارهای تولد تو بود ........ انشااله سال بعد برای بابایی سورپرایزهای بهتری خواهم داشت ......... ...

مهمونی افطاری خاله لیلا: افطاری رستوران ولیعصر با مامان جون وباباجون :"فعلا یه عکس تو خونه" جات بدنیست خوشگل خانوم............. بعدش خوابت میومد واست بالش نبرده بودم آوردم همین جا خوابوندمت ............ اینم وقتی دوباره بیدارشدی با بابایی : این سه تا عکس مربوط به روز قدسه: وقتی گلکم نوازنده میشه: شیطوووووووووووووووووونکم: ...

خدای من چیکارکنم بهتره؟ آهان......بهتره برم سراغ اسباب بازیهام : کدومو وردارم ؟ این هاپو رو.......... این سی دی رو ازکجا کشف کردی نمیدونم ولی اینقدر میدونم که خیلی سی دی دوست داری وباهاش سرگرم میشی: ببرم عروسکمو بخوابونمش: اینجا تازه راه افتاده بودی ببین داری میلرزی ........ عاشق کفش ودمپایی هستی: ...

لازم دونستم دراین پست از همه خاله های دنیای مجازی رها جون که زحمت کشیدن وتولد رهاجون رو تبریک گفتند تشکروقدرانی کرده وآرزوی توفیق روز افزون داشته باشم ............. خاله های ناز رها ...........این تبریکات شیرین شما جزیی از مهمترین خاطرات رها میشه ومطمئنا با مطالعه این مطالب لذت خواهد برد ...... ........ ........... "خاله های نازم دوستتون دارم " ...