رها کوچولورها کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره
پیوندعشق ماپیوندعشق ما، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

رها سفید برفی مامان وبابا

بیست ماهگی دخترم وسال 94:

دختر نازم دوازده فروردین ماه وارد بیستمین ماه زیبای زندگیت شدی عزیز دلم ....دختر بیست بیستم ...............بیست ماهگیت مبارک عزیزم .......... امیدوارم دهها دهه بیست ساله شاد وسلامت تو زندگیت داشته باشی وبا خوندن این مطالب لبخند زیبای همیشگی رو لبای قشتگت نقش ببنده .......... فندقم یه جعبه یادگاری داری که طول این بیست ماه هر چیز خاطره انگیزی رو برات داخلش نگهداری کردم تا در آینده با دیدنش شاد بشی وببینی وبدونی که خاطراتت چقدر برای مادرت پر بها بوده ..........البته این جعبه شامل اولین سونوگرافیها وازمایشات ویه سری چیزای دیگه هم هست........... البته از دوران نوزادیت یه چیز خیلی بامزه داری که طرح دیگه ای...
11 فروردين 1394

عکسهای خانه کودک ..........

عزیزم 20اسفند ماه همراه خاله الهام جون وسلنا رفتیم خانه کودک که خیلی بهتون خوش گذشت وکلی شادی کردی ... اینم به تصویر کشیدن شادی گلهای من............ ...
6 فروردين 1394

آخرین پیشرفتهای دخترم در آخرین روزهای سال ...........

فندقم دیگه داریم به ساعتهای آخر سال نود وسه نزدیک میشیم سال نود وسه با همه خاطرات خوب وبه یاد ماندنیش تمام شد وما میرویم تا باعسلم یه عید دیگر را تجربه کنیم ......... نانازم الان که دارم مینویسم شما لالا کردی ومن همه کارهای متفرقه راتموم کردم ونشستم پای نوشتن آخرین شیرین کاریهای دخترم ........... عسلم هزار ماشااله کلی بزرگ شدی وعاقل تر .....خیلی دختر حرف شنو وخوبی شدی وکم کم داری کمک دست مامان میشی .......... سیر گفتاریت هم هزار ماشااله خیلی خوبه ............. الان دیگه همه هوش چینهاتو درست میچینی واسم بعضی از حیونات ومیوه هارو خوب بلدی ...... بوس میمونی میدی ............ وقتی بهت چیزی میدم ازم تشکر میکنی ومیگی...
29 اسفند 1393

عکسهای نوزده ماهگی نفسم..........

اون جوجه رو بابا داود جون واست خریده خیلی دوستش داری ......... طبق معمول فقط میخواستی در بری .......... عاشق نقاشی کشیدن هستی اون نقاشیهارو هم من واست کشیدم ............. بافت موهای دخترمو ...خدای من............ اون روز واست یه دفتر یادداشت خریدم که هر کدوم از صفحاتش یه شکلی داره وخیلی جالبه خواستم اشتیاقت به نقاشی و یادگیری رو بیشتر کنم ......... اینم دفترت وصفخاتش........... عاشق این کش موهاتی............. عکس بالایی خواستم لخت بودن موهاتو به تصویر بکشم عسلی مامان........... یادش بخیر شهریور امسال وس...
20 اسفند 1393

گلبرگم نوزده ماهگیت مبارک ...........

روشنی بخش محفل ما........فندق من........... نوزده ماهگیت مبارک باشه ......... گل نازم سپری شدن روزهای جوانی قدم به قدم همگام با شکوفایی تو گل نازم برایم بهترین هدیه هاست ....... این روزها شاهد شکفته شدن زیبایت هستم واین واقعیت رابیشتر از گذشته حس میکنم..... خوشگلم امیدوارم روزهای خوبی پیشرو داشته باشیم ...... عزیز دل مادر راستی هیچوقت به اندازه این روزها دلم تنک نبود ....تنگ برای از دست رفتن این روزهای قشنگ ............ میدانم همانطوری که امروز دلتنگ دیروزتم بی گمان فردا نیز در آرزوی امروزت خواهم بود چون روزها میگذرند ولی من از دقایق بودن با تو سیر نمیشوم وزمان بی توجه وبی محابا از این...
12 اسفند 1393

عکسهای روز ولنتاین..........

عزیزم من روز ولنتاین بابایی رو با این عروسک ویه شاخه گل قرمز وشمع عشق وجاکلیدی عشق سورپرایز کردم اون هم مارو به یه شام عالی مهمون کرد............دستش درد نکنه که بیشتر از هر چی عاشق خوردنه!!!!!!!!!!!!!! ...
4 اسفند 1393

چشم اندازی به گذشته..........

گلم این چند تا عکس رو از دوربین قبلی کشف کردم.......... وقتی نوزاد بودی به شکل عجیبی میخوابیدی مثل پیشی میشدی ........... عاشق این لحافی دایم اینجوری به خودت میپیچی باباداود میگه باید همراه جهیزیش اینم بدم ببره .......... ببین کجا داری شیر میخوری وچطوری خمار شیری ............جااااااااااانا هیچی دیگه کمدتو به هم ریختی کلاه نوزادیتم پیدا کردی گذاشتی رو سرت......... اینم دوتا عکس از هلیا جوووووووونی خاله .....   ...
4 اسفند 1393

واکسن هیجده ماهگی دخترم ............

دختر نازم از آنجاییکه همیشه برای واکسنات دلهره داشتم هر بار به نوعی قسمت نشده به موقع ودرست سر وقتش واکسنت رو بزنیم ...دفعه قبل به علت سرماخوردگیت کمی با تاخیر انجام شد اینبار هم هفته قبل بردمت مرکز بهداشت ساعت یازده بود درسته که قبلا گفته بودن تا ساعت 9 باید بیایین ولی چون شما تو خواب ناااز بودی دلم نیومد بیدارت کنم .ساعت 10 بیدار شدی و من هم حتی صبحونتم دادم بعد رفتیم متاسفانه خانمه گفت دیر اومدین وخلاصه موند واسه این هفته یعنی 23 بهمن ماه ............هفته قبل با مامان جونی رفته بودیم  ... این هفته ساعت 8 بیدار شدم  شمارو هم با شعر وقصه از خواب بیدار کردم همون شعر همیشگی که دوست داری این شعر ............پیشی پیشی م...
23 بهمن 1393

عکسهای هیجده ماهگی عسلی..........

فداات بشم که کلی ذوق کردی ........... قربون این مدل ذوق کردنت برم مامانی............ اولش از اینا ترسیدی ولی بعد باهاشون دوست شدی ....... شکار لحظه هااااااا....... از فضاش خوشت اومده بود وکلی واسه خودت گشتی ......... از این مجسمه ترسیدی وداشتی بابارو میکشیدی که بیا بریم.............. اینجا هم داشتیم میرفتیم دیدن نیکان جان ......... اینم عسل خانومی نی نی خاله فرزانه دوست مامانی که 4 بهمن زمینی شد.......... ...
12 بهمن 1393